«زخم کاری»: از آغاز تا پایان/ پایان «مجازات» در راه است
در سینمای ایران به ندرت سینماگران سراغ اقتباس ادبی میروند که عمده آن هم به رابطه تیره و تار نویسندگان کتب و کارگردانها برمیگردد. با این حال در سالهای اخیر موج تازهای در این باب به راه افتاده که بخش عمده آن در آثار کارگردانهای جوان رخ داده است. «زخم کاری» ساخته محمدحسین مهدویان یکی از نمونههای شاخص در این رابطه است که فصل نخست آن براساس کتاب (بیست زخم کاری) نوشته محمود حسینیزاد ساخته شده و پس از موفقیتی چند جانبه سریهای دوم، سوم و چهارم آن تولید شده است. حال در آستانه بسته شدن پرونده این سریال در فیلیمو، نگاهی داشتیم به سریهای مختلف آن از ابتدا تا پایانی که باید دید با چاشنی انتقام چگونه رقم خواهد خورد.
زخم کاری یک
خلق یک خانواده گسترده که به شکل شبکهای اداره شده و فرم مافیا به خود گرفته، مهمترین بخش فیلمنامه سری نخست به حساب میآید که به خوبی در عرض قصه گسترش پیدا کرده است. هولدینگ ریزآبادی که توسط ریزآبادی بزرگ اداره میشود، در نخستین گام ورود خود به معاملات نفت و گاز به یک مانع برخورد کرده و نقطه عطف اصلی هم در اینجا شکل میگیرد. پیش از رسیدن به این عطف (کشته شدن حاج عمو)، شخصیتها و خط و ربطشان به خوبی معرفی شده و قوام لازم را پیدا میکنند. در این بین واریز پول هنگفت قرارداد ریزآبادیها با نروژیها به حساب شخصی مالک، شوک مناسبی به داستان داده و نقشی کلیدی در شکلگیری قسمتهای بعدی دارد. به موازات قصه اصلی، خرده داستانهای زیادی هم شکل گرفته و به مرور به تنه اصلی آن میچسبند که البته بخش مهمی از آن ربطی به کتاب بیست زخم کاری ندارد. هر چند که مهدویان و همکار فیلمنامهنویساش ابراهیم امینی به نمایشنامه جاودان مکبث اثر ویلیام شکسپیر وفادار مانده و از آن به جوهره فیلمنامه خویش سود جستهاند. در پرداخت شخصیتها نیز وسواس زیادی به خرج داده شده و مجموعهای از شخصیت، تیپ-شخصیت و تیپ خلق شدهاند. مالک به عنوان شخصیت محوری، شخصیتی چندلایه و جذاب به حساب میآید که بخشی از زخمهای درونیاش متعلق به کودکی و بخش دیگر آن به جوانی و عشق ناکاماش به دختر حاج عمو (منصوره) بازمیگردد.
مالک با همه فرازوفرودها و نقاط تاریک دروناش به خوبی در قالب قهرمان جا افتاده و تماشاگر را مجذوب خود میکند. سمیرا به عنوان همسر او، تکه گمشده مالک است که با جاه طلبیاش او را به مردی افسارگسیخته و تشنه قدرت و ثروت تبدیل میکند که در بخشهای پایانی از کشتن هم ابایی ندارد. سمیرا نزدیکترین شخصیت به نمایشنامه ریچارد سوم است که به خوبی مخاطب خود را تحت تاثیر قرار داده و مرعوباش میکند. خان عمو هم به عنوان یک شخصیت مکمل عالی از کار درآمده و همان چیزی است که مخاطب انتظارش را دارد. جهان زخم کاری یک هر چه پیشتر میرود، تلختر و هولناکتر شده و سر آخر به جایی میرسد که خود مالک نیز کشته میشود. مهدویان در این قسمت روی اجزای مختلف کار مسلط نشان داده و از عناصری همچون: موسیقی، صدا و به خصوص بازیگر به بهترین شکل بهره گرفته و سریال استانداری را تولید کرده است. زخم کاری بدون بازیگرانی همچون: جواد عزتی، رعنا آزادیور، سیاوش تهمورث و کاظم هژیرآزاد به کیفیت فعلی نرسیده و مخاطبان میلیونی پیدا نمیکرد.
زخم کاری۲: بازگشت
بازگشت از همان جایی آغاز میشود که سری نخست با قتل قهرمانش پایان گرفته بود. زنده بیرون آمدن مالک از تابوتی که در آن قرار گرفته و برای مدتی هم زیر خاک بوده، ایده پرریسکی به حساب میآید. زنده ماندن مالک آن هم پس از چاقویی که خورده و برای مدتی نه چندان کوتاه داخل تابوتی قرار گرفته و خاک شده، چندان باورپذیر نبوده، اما مخاطب علاقمند به سری اول آن را میپذیرد. نویسندگان فیلمنامه سری دوم زخم کاری، قصه را چند سال به جلو برده و میثم فرزند مالک را در مقام قهرمان جایگزین او کردهاند. حضور پررنگ یا کمرنگ مالک در زخم کاری دو، مهمترین سوالی است که مخاطب میپرسد که در قسمت نهم به آن پاسخ داده میشود. مالک در سری دوم تنها لحظاتی کوتاه حضور داشته و نقشی هم در پیشبرد داستان ندارد که همه اینها سبب شده تا میثم شمایل قهرمان را پیدا کند. نویسندگان سریال برای پررنگتر شدن میثم و قدرت بخشیدن به او، داستان فرعی علاقه او به دختر شفاعت را طراحی کردهاند که خوب هم از آب درآمده است. بازگشت، پایان تلخ و تراژیکی داشته که به کشته شدن میثم و در عین حال بازگشت مالک ختم میشود. شخصیت مسعود طلوعی هم در این قسمت پررنگ شده و مالک را به نبردی تمام عیار در سری سوم فرا میخواند. از میان بازیگران موفق بازگشت، میتوان به کامبیز دیرباز و مهران غفوریان اشاره کرد که به قطب منفی قوت زیادی بخشیده و بخش مهمی از بار درام کار را به دوش کشیدهاند. الناز ملک هم انتخاب مناسبی برای نقش سیما بوده که در کنار رعنا آزادیور کیفیت خوبی به گروه بازیگران زن سریال بخشیدهاند.
در میان اخبار
زخم کاری۳: انتقام
مهدویان برای سری سوم سریال پرتماشاگر خود نام جذابی را انتخاب کرده که کاملا با قصهاش جفت و جور است. با نگاهی به دو نمایشنامه درخشان شاه لیر و ریچارد سوم که بر پایه بازگشت مالک به قصد انتقام شکل گرفته است. یکی از قدیمیترین تمهای تاریخ سینما که همچنان برای مخاطب نیز جذاب به نظر میرسد. در سری سوم زخمکاری، شخصیتهای قدیمیتر همچون: مالک، سمیرا، دستمالچی و کیمیا در کنار طلوعی، سیما و پانتهآ قرار داده شده و تقابلی را شکل میدهند که پایه آن همان پولی است که مالک از نروژیها گرفته است.
مالک به عنوان مرکز ثقل فیلمنامه، برای گرفتن انتقام خون پسرش بازی تازهای را به راه انداخته و در تقابل با مسعود طلوعی قرار میگیرد. رابطه مالک با سمیرا خصمانه شده و در عین حال با کیمیا هم سر سازگاری ندارد. نزدیک شدناش به سیما نیز بیش از هر چیز شبیه رابطه کاری و تجاری است. با ورود سماوات به ایران که برگ برندهای در رابطه با طلوعی در اختیار دارد، قصه سروشکل جذابتری به خود گرفته و بر تنش حاکم بر آن افزوده میشود. آورده شدن این اطلاعات توسط عبدی پسر سماوات که در نهایت به کشته شدن او میانجامد، نقطه عطف مهم سری سوم به حساب میآید که شوک مناسبی به داستان میدهد. پانتهآ یکی دیگر از تازه واردهای زخم کاری است که در روند پیشبرد داستان به عنوان برادرزاده ریزآبادی بزرگ نقش پررنگی داشته و تا حدودی قرینه سمیرا در قسمت نخست به حساب میآید. نقطه عطف نخست هم با محوریت او کلید خورده و گره خوبی به قصه زده میشود. انتقام نسبت به بازگشت شسته رفتهتر از کار درآمده که بخشی از آن به حضور کاراکتر کنشمند مالک و بازی جواد عزتی بازمیگردد. در عین حال پایانبندی خوبی داشته که تماشاگر را منتظر سری چهارم نگه میدارد.
زخم کاری ۴: مجازات
زخم کاری مانند هر داستان دنبالهداری یک پایان دارد و مجازات هم حسن ختام آن به حساب میآید. جایی که مالک بر خلاف سریهای قبل دیگر آنچنان توجهی به قدرت و ثروت نداشته و به دنبال یک زندگی آرام و بیدردسر کنار سیما است. اما در نقطه مقابل، سمیرا و پانتهآ در جلد مالک پیشین رفته و با نقشهای پیچیده به دنبال نابود کردن او هستند. از آوردن پدر روانپریش سیما به مراسم عروسی دخترش و مالک تا دامن زدن به شک و تردید مالک نسبت به همسرش از طریق هادی که این آخری از نمایشنامه مشهور اتللو گرفته شده است.
مجازات قصه خوشریتمی دارد که در آن شخصیتهای اصلی و فرعی در یک لابیرنت قرار گرفته و قصه با تکیه بر نقاط تاریک ذهنشان جلو میرود. بازیگران نقشهای اصلی در ایفای نقشهای خود موفق بوده و بخش مهمی از نقطه قوت سری آخر سریال را رقم زدهاند.