سیما تیرانداز | تجربه‌های متفاوت سیما تیرانداز

تجربه‌های متفاوت سیما تیرانداز: از سوجان تا دودکش

سیما تیرانداز از بازیگران تئاتر و سینما است. وی دارای مدرک تحصیلی کارشناسی در رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه ازاد و کارشناسی‌ ارشد کارگردانی و بازیگری از دانشکدۀ سینما و تئاتر دارد.
1403/12/06 13:20
کد خبر: 151789
تجربه‌های متفاوت سیما تیرانداز: از سوجان تا دودکش

سیما تیرانداز بازیگری است که با هر نقش، عمق و احساس خاصی به داستان‌ها می‌بخشد. سیما تیرانداز در سریال‌های محبوبی چون «دودکش»، «ستایش» و «سوجان» درخشیده و توانسته با بازی فوق‌العاده خود، تحسین مخاطبان را برانگیزد. سیما تیرانداز در گفت‌وگوهای خود اشاره کرده که برای ایفای نقش‌هایش گاهی تا مرز فداکاری رفته و حتی خون خود را برای قسم خوردن در داستان‌ها ریخته است. این فداکاری‌ها و تعهد به هنر باعث شده که سیما تیرانداز در ذهن مخاطب به عنوان یک بازیگر جدی و متعهد باقی بماند.

از روزی که دختر کوچولو برای رسیدن به آمال کودکی‌اش انگشت خود را برید و خونش را ریخت و با دختر عمویش هم قسم شدکه بازیگر شود سال‌های زیادی گذشته. اینکه خوب گذشته یا بد خیلی مهم نیست و البته اینکه سخت گذشته یا آسان هم چندان مهم نیست. مهم این است که او پای قسمش ایستاد و امروز یک بازیگر است. سیما تیر انداز از آن دست بازیگرانی نیست که شهرت نام و چهره‌اش با همدیگر متفاوت باشد. همانقدر که چهره‌اش برای همه آشناست نامش هم همانطور است. قابلیتش اما در خلق کاراکترهای مثبت و منفی کارهایش را وسعت می‌دهد و باعث می‌شود بهتر در حافظه سینمایی آدم ها جا خوش کند. آیا کسی را سراغ دارید که عروس و البته جاری بدجنس سریال نرگس را که جمعه شب‌ها همه را پای جعبه جادو میخکوب می‌کرد فراموش کرده باشد؟ گپ زدن با سیما تیرانداز درباره همه اولین‌های به یاد ماندنی زندگی‌اش خالی از لطف نبود. اولین‌هایی که جالب‌ترین آنها در رؤیای روزهای کودکی اش خلاصه می‌شود و البته هم قسم شدنش آن هم به شیوه‌ای منحصربه‌فرد با دختر عمویش.

سیما تیرانداز: من از کودکی رؤیای بازیگری داشتم حتی یادم می‌آید در دنیای بازی کودکانه‌‌مان همیشه با دخترعمویم دست می‌دادیم و قول می‌دادیم که در آینده بازیگر شویم. در حدی که حتی انگشت‌هایمان را خون‌آلود به هم آغشته کنیم و قسم بخوریم که بازیگر شویم!

منظورم این است که رؤیای بازیگری از کودکی بامن بود در تمام بازی‌های بچگی‌مان در حال نقش‌بازی کردن بودیم.بعد از مدتی هم با دیدن یک تئاتر دوباره حس علاقه به بازیگری در من اوج گرفت. آن موقع به پدرم گفتم، حتما می‌خواهم بازیگر شوم. پدرم جواب داد پس باید در دوره‌های بازیگری شرکت کنی، اما گرفتار درس و مشق بودم و وقت این کار را نداشتم.این علاقه کم‌کم در حال از بین رفتن بود که یک روز در دبیرستان همکلاسی پشت سری من گفت: «خواهرم در کلاس بازیگری ثبت‌نام کرده است.» من هم پرسیدم: «آدرس کلاس را به من بگو. من هم می‌خواهم به آن کلاس بروم.» آدرس را که به من داد دقیقا در خیابان دریای‌نور بود که یک کوچه با منزل ما فاصله داشت. اینطور شد که رفتم در کلاس ثبت‌نام کردم.




کپی لینک کوتاه خبر: https://emrouz.news/d/3qovbn

پربیننده ترین




اخبار داغ