ساغر عزیزی | ساغر عزیزی بازیگر نقش فرح پهلوی | گفتگویی صمیمی با ساغر عزیزی

اشک‌های ساغر عزیزی پشت‌پرده نقش فرح پهلوی!

ساغر عزیزی بازیگر نقش فرح پهلوی در گفتگویی از سختی های نقش صحبت کرد و خاطره های شنیدنی از پشت صحنه معمای شاه تعریف کرد.
1403/11/24 13:00
کد خبر: 135850
اشک‌های ساغر عزیزی پشت‌پرده نقش فرح پهلوی!

ساغر عزیزی در گفتگویی صمیمی از سختی‌های نقش فرح پهلوی گفت و اینکه چگونه این نقش او را به اشک انداخت. ساغر عزیزی تاکید کرد که برای به تصویر کشیدن شخصیت فرح دیبا، مجبور بود عواطف عمیقی را تجربه کند. او همچنین افزود که هر لحظه از بازی در این نقش برایش چالش‌برانگیز و عاطفی بود.

ایفای نقش شخصیت‌های حقیقی تاریخی هیچ‌گاه کار آسانی نیست بویژه هنگامی که آن شخصیت هنوز در قید حیات و در خاطر مردم هم هست، سختی‌های بازی کردنش برای هر هنرپیشه‌ای دوچندان می‌شود. با این حال به نظر می‌رسد ساغر عزیزی همه این سختی‌ها را به جان خریده و هنرمندانه ایفای نقشی تاریخی و معاصر را قبول کرده است.

در کنار گریم، لباس‌های خاصی هم داشتید؛ راه رفتن و بازی با این لباس‌های مجلل دشواری‌هایی هم دارد. خوب شد گفتید. اجازه بدهید به خاطره‌ای اشاره کنم. به تقلید از لباس‌های فرح، دامن مشکی‌رنگ و راسته‌ای را برایم دوخته بودند که به دلیل رنگی که داشت، با بسیاری از لباس‌ها سِت می‌شد و لذا این دامن را در صحنه‌های بسیاری می‌پوشیدم. در کنارش چون فرح از من قدبلندتر است، کفش ویژه‌ای هم با پاشنه‌ای از جنس تخته برایم درست کرده بودند که باید از اول صبح می‌پوشیدم و همراه با آن لباس‌ها در صحنه این طرف و آن طرف می‌رفتم و غذایم را می‌خوردم و در واقع فقط لباس ملکه‌ها را داشتم و بقیه کارهایم را باید خودم انجام می‌دادم. یک بار از قضا قدمم را اشتباه برداشتم و از آنجا که دامنم تنگ بود، به هوا پرتاب شدم و واقعا برای یک لحظه در آسمان پرواز کردم! قصه‌های اینچنینی برایم در پشت صحنه زیاد اتفاق افتاد و یک‌بار هم می‌خواستند لباسم را بر تنم اتو کنند که پوستم سوخت.

تا صبح اشک ریختم ما تصاویر فرح دیبا را روز خروجش از ایران بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که برای رسیدن به این تصاویر بهتر است تا صبح روی صورتم بخوابم تا خون در صورتم جمع شود و ورم کند. این کار را انجام دادم، شب بسختی خوابیدم و صبح وقتی گریم شدم، دیدیم که هنوز جوابگو نیست و تصویر درست شکل نمی‌گیرد. بعد مرا به خانه فرستادند و گفتند که سعی کنم امشب اصلا نخوابم! کار آسانی نبود، چون شب قبلش هم نتوانسته بودم استراحت کافی داشته باشم. آن شب تا صبح بیدار ماندم و بعد هم آهنگ گل‌پونه‌های دشت امید را گوش کردم و با فکر کردن به سختی‌های نقشم و موقعیت آن حسابی اشک ریختم. صبح با صورتی ورم کرده و خراب سر صحنه رفتم و آن سکانس را با موفقیت فیلمبرداری کردیم




کپی لینک کوتاه خبر: https://emrouz.news/d/27ajo6

پربیننده ترین




اخبار داغ